در انتظار ذوالبر
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند





پيوندهای روزانه
طراح قالب

ناله كن اى دل به عزاى علىّ         گريه كن اى ديده براى علىّ

كعبه ز كف داده چو مولود خويش        گشته سيه پوش عزاى علىّ

عُمْر علىّ، عُمْره مقبوله بود        هر قدمش سعى و صفاى علىّ

ديده زمزم كه پر از اشك شد         ياد كند زمزمه هاى علىّ

تيغ شقاوت ، سر او را شكافت        كوفه بود، كوه مناى علىّ

عالم امكان شده پر غلغله        چون شده خاموش صداى علىّ

نيست هم آغوش صبا بعد از اين        پيك ظفر بخش لواى علىّ

منبر و محراب كشد انتظار        تا كه زند بوسه به پاى علىّ

ماه دگر در دل شب نشنود        صوت مناجات و دعاى علىّ

آه كه محروم شد امشب دگر         چشم يتيمان ز لقاى علىّ

مانده تهى سفره بيچارگان       منتظر نان و غذاى علىّ

واى ! امير دو سرا كشته شد        خانه غم گشته سراى علىّ

پيش حسين و حسن و زينبش           خون چكد از فرق هماى علىّ

 شاعر محترم آقاى حسان

منیع:چهل داستان و چهل حديث از اءمير المؤ منين على (ع)

 


موضوعات مرتبط: اشعار مذهبی، امام علی (ع)، ،
[ چهار شنبه 9 مرداد 1392 ] [ 14:48 ] [ یاران ذوالبر ]

امام صادق عليه السلام فرمود: ( هر كه پياده به زيارت اميرالمؤمنين (ع ) برود، خداوند به هر گامى ثواب يك حج و يك عمره براى او بنويسد و اگر پياده برگردد به هر گامى ثواب دو حج و دو عمره از براى او بنويسد).
و در جاى ديگر امام صادق عليه السلام فرمود: (اى پسر مارد! هر كه جدم ، اميرالمؤمنين (ع ) را زيارت كند و به حق او آگاه باشد، خداوند از براى او به عدد هر گامى ، حج مقبول و عمره پسنديده بنويسد؛ اى پسر مارد! و اللّه نمى خورد آتش جهنم قدمى را كه غبار آلود شود در زيارت حضرت اميرالمؤمنين (ع )، خواه پياده رود و خواه سواره ؛ اى پسر مارد! اين حديث را با آب طلا بنويس ).
و حضرتش فرمود: (دردناكى پناه به قبر آن حضرت نمى برد مگر آنكه حق تعالى او را شفا كرامت فرمايد).

منبع:مفاتيح الجنان ص 336


موضوعات مرتبط: امام علی (ع)، ،
[ چهار شنبه 9 مرداد 1392 ] [ 14:39 ] [ یاران ذوالبر ]

شخصى بنام فضا كه پدرش از اصحاب پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و از رزمندگان جنگ بدر بود، و در صفين در ركاب حضرت على عليه السلام شهيد شد، گويد: با پدرم در كوفه به عيادت حضرت على عليه السلام كه مريض شده بود رفتم ، پدرم به حضرت گفت :
چرا در ميان اعراب جهينه اقامت كرده اى ؟ به مدينه برو، اگر اجل تو فرا رسد، يارانت متولى كار تو شده و بر تو نمازگزارند! حضرت فرمود:
همانا پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم با من قرار گذارد كه من نمى ميرم تا اينكه اين (محاسن ) از اين (خون سرم ) رنگين شود.

منبع:بحار، ج 42، ص 195

شهادت امیرالمومنین ع پدر امت برادر حضرت رسول ص تسلیت باد.


موضوعات مرتبط: امام علی (ع)، ،
[ دو شنبه 7 مرداد 1392 ] [ 20:34 ] [ یاران ذوالبر ]

سويد پسر غفله مى گويد:
پس از آنكه براى خلافت اميرالمؤمنين از مردم بيعت گرفته شد، روزى خدمت حضرت رسيدم ، ديدم روى حصير كوچكى نشسته است و در آن خانه جز آن حصير چيز ديگرى نيست .
عرض كردم :
يا اميرالمؤمنين ! بيت المال در اختيار شماست ، در اين خانه جز حصير چيز ديگرى از لوازم نمى بينم .
فرمود:
پسر غفله ! آدم عاقل در خانه اى كه بايد از آنجا نقل مكان كند، اسباب و وسايل جمع نمى كند، ما منزل امن و راحتى در پيش داريم كه بهترين اسباب خود را به آنجا مى فرستيم و به زودى به سوى آن منزل كوچ خواهيم كرد.

منبع:بحار: ج 70، ص 321

شهادت اسوه ساده زیستی و دلدادگی تسلیت باد


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، امام علی (ع)، ،
[ دو شنبه 7 مرداد 1392 ] [ 20:24 ] [ یاران ذوالبر ]

نجاشى شاعر، يكى از اطرافيان و ارادتمندان على (عليه السلام ) بود و با اشعارش سپاه على (عليه السلام ) را بر ضد معاويه تحريك مى كرد، بارها در سپاه اميرالمؤمنين (عليه السلام ) با دشمن جنگيد، ولى همين شخص ‍ يك بار پايش لغزيد و در ماه رمضان شراب خورد. وى را پيش ‍ اميرالمؤمنين آوردند و شرابخواريش را ثابت كردند.
حضرت على خودش هشتاد تازيانه به او زد و يك شب نيز او را زندانى كرد. روز بعد دستور داد نجاشى را آوردند، حضرت بيست تازيانه ديگر بر او زد.

نجاشى عرض كرد: يا اميرالمؤمنين ! اين بيست تازيانه براى چيست ؟
على (عليه السلام ) فرمود: اين بيست تازيانه به خاطر جسارت و جراءت تو به شرابخوارى در ماه رمضان است.

منبع:بحار: ج 40، ص 27

شهادت امیر عادلان و حاکمان تسلیت باد.


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، امام علی (ع)، ،
[ دو شنبه 7 مرداد 1392 ] [ 20:9 ] [ یاران ذوالبر ]

عبدالواحد بن زيد نقل مى كند كه :
به زيارت حج رفتم ، در وقت طواف دختر پنج ساله اى ديدم كه پرده كعبه را گرفته ، به دخترى مثل خود مى گفت :
قسم به آنكه به وصايت رسول اللّه صلى الله عليه و آله انتخاب شد؛
ميان مردم احكام خدا را يكسان اجرا مى كرد؛
حجّتش بر ولايت آشكار و همسر فاطمه مرضيّه سلام الله عليها بود؛
مطلب چنين و چنان نبود.
از ايـنـكه دخترى با آن كمى سنّ، على بن ابيطالب عليه السّلام را با آن اوصاف تعريف مى كرد در شگفت شدم كه اين سخنان بر اين دهان بزرگ است !!
گفتم : دخترم آن كيست كه اين اوصاف را داراست ؟
قالَت ذلِكَ وَاللّه عَلَمُ الاَعلامِ وَ بابُ الاَحكامِ وَ قَسيمُ الجَنَّةِ وَ النّار وَ رَبّانِىُّ هذِهِ الاُمَّة وَ رَاءسُ الاَئِمَّة ، اءَخـُو النَّبـِىَّ وَ وَصِيُّهُ وَ خَليفَتهُُفى اءُمَّتِه ذلِكَ اءَمِيرُالمُؤ مِنِين عَلِىُّ بنُ اءَبِى طالِب

گـفـت : او واللّه بـزرگ بـزرگـان ، و بـاب احـكام ، و قسمت كننده بهشت و دوزخ ، تربيت كـنـنـده ايـن امـّت ، اوّل امـامـان ، بـرادر و وصـىّ و جـانـشـيـن رسول اللّه عليه السّلام در ميان امّت ، او مولاى من اميرالمؤ منين على بن ابيطالب است .

با آنكه غرق تعجّب شده بودم ، با خود مى گفتم :
اين دختر با اين كمى سن اين معرفت از كجا پيدا كرده است ؟
ايـن مـغـز كـوچـك ايـن هـمه اوصاف عالى را چگونه ضبط كرده و اين دهان كوچك اين مطالب بزرگ را چطور اداء مى كند؟!
گفتم :
دخترم على عليه السّلام از كجا داراى اين صفات شد كه مى گوئى ؟
پاسخ داد :
پـدرم (عـمـّار بـن يـاسـر) مـولا و دوسـت او بـود كـه در صفّين شهيد شد، روزى على عليه السّلام به خانه ما به ديدار مادرم آمد، من و برادرم از آبله نابينا شده بوديم ، چون ما دو يتيم را ديد، آه آتشينى كشيد و گفت :
للّه للّه مـا اِن تـاءوَّهتُ مِن شَيى ءٍ رُزِيتُ بِهِ غغغ كَما تَاءَوَّهتُ لِلاَطفالِ فِى الصَّغَرِللّه للّه للّه
قَدِمتَ ولِدَهُم مَن كانَ يَكفُلُهُم غغغ فِى النّائِباتِ وَ فى الاَسفارِ وَ الحَضَرِللّه للّه للّه
(در هـيـچ مـصـيـبـتـى كـه پـيـش آمـده آه و نـاله نـكـرده ام ، مـانـنـد آنـكـه بـراى اطفال خردسال كرده ام .
اطفالى كه پدرشان مرده ، چه كسى كفيل و عهده دار آنها مى شود؟
در پيشامدهاى روزگار و در سَفَر و حَضَر)

آنگاه ما را پيش خود آورد، دست مبارك خويش را بر چشم من و برادرم ماليد.
سپس دعاهائى كرد، دستش را پايين آورد كه چشمان نابيناى ما بينا شد.
اكنون من شتر را از يك فرسخى مى بينم كه همه اش از بركت او است ، (صلوات خدا بر او باد).
كمربند خويش را باز كرده كه دو دينار بقيّه مخارج خود را به او بدهم از اين كار تبسّمى كرد و گفت :
ايـن پول را قبول نمى كنم ، گرچه اميرالمؤ منين عليه السّلام از دنيا رفته ولى بهترين جانشين را در جاى خود گذاشته است ،
مـا امـروز در كـفالت حضرت حسن مجتبى عليه السّلام هستيم ، او ما را تاءمين مى كند، نيازى نداريم : كه از ديگران كمك قبول كنيم .
سپس آن دختر به من گفت :
على عليه السّلام را دوست مى دارى ؟
گفتم : آرى
گفت : بشارت بر تو باد، تو بر دستگيره محكمى چنگ زده اى كه قطع شدن ندارد.
آنگاه از من جدا شد و اين اشعار را زمزمه مى كرد:
للّه للّه ما بُثَّ عَلِىٍ فِى ضَمِير فَتىًغغغ اِلاّ لَهُ شَهِدَت مَن رَبِّهِ النِّعَمُللّه للّه للّه
للّه للّه وَ لا لَهُ قَدَمٌ زَلَّ الزَّمانُ بِهاغغغ اِلاّ لَهُ ثَبَتَت مِن بَعدِها قَدَمُللّه للّه للّه
للّه للّه ما سَرَّنى اِنَّنِى مِن غَيرِ شِيعَتِهِ غغغ وَ إِن لِى ما حَواهُ العَرَبُ وَ العَجَمُللّه للّه للّه

(دوسـتـى عـلى در قلب هيچ جوانمردى گسترش پيدا نكرده ، مگر آنكه نعمت هاى خداوندى نصيب او شده است .
دوسـت عـلى عليه السّلام ، اگر روزگار قدمى از او بلرزاند، قدمى ديگر براى او ثابت مى ماند.
دوسـت نـدارم كـه مـن از پـيـروان عـلى نـبـاشـم در عـوض مال همه عرب و عجم از آن من باشد.)

منبع:الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام جلد اول

شهادت یاور محرومان و مظلومان تسیلت باد


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، امام علی (ع)، ،
[ یک شنبه 6 مرداد 1392 ] [ 7:12 ] [ یاران ذوالبر ]

مردی یهودی از حضرت علی (ع) پرسید از چیزی که برای خدا نیست و چیزی که نزد خدا نیست و چیزی که خدا نمی داند.

امیرالمومنین (ع) فرمود: آنچه برای خدا نیست شریک است و آنچه نرد خدانیست ظلم است و چیزی که خدا نمی داند گفتا رشما یهود است که می گویید عزیز پسر خداست. یهودی گفت گواهی می دهم به یگانگی خداوند و رسالت محمد(ص)

 


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، امام علی (ع)، ،
[ یک شنبه 6 مرداد 1392 ] [ 6:52 ] [ یاران ذوالبر ]

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روايت شده است كه شخصى به حضور اميرالمؤ منين (عليه السلام ) از تنگى معيش خود حكايت كرد. امام فرمود: لعك تكتب بقلم معهود فقال : لا. فقال لعلك تمشط بمشط مكسور فقال : لا...
فقر و تنگذستى تو شايد به اين سبب است كه با قلم گره دار مى نويسى . عرضه داشت : خبر يا اميرالمؤ منين (عليه السلام ).
فرمود: شايد با شانه شكسته موى خويش را مى آرايى ؟ گفت : نه .
فرمود: شايد از كسى كه عمرش از تو بيشتر است جلوتر مى روى (رعايت ادب بزرگتر نمى كنى و جلوتر از آنها راه مى روى ) گفت : نه .
فرمود: شايد بعد از طلوع فجر مى خوابى ؟ گفت : نه .
فرمود: شايد كه در مورد پدر و مادر خود از دعاى خير دريغ مى ورزى ؟ عرضه داشت آرى يا اميرالمؤ منين (عليه السلام ).
پس آنگاه امام دستور فرمود، كه براى رفع بلاى تنگدستى ، پدر و مادر خود را از دعا فراموش نكند و آنگاه فرمود: از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: ترك دعاى خير براى پدر و مادر روزى آدمى را مى برد و او را به تنگدستى مبتلا مى سازد.

منبع:http://amiralmomeninheydar.blogfa.com

شهادت مولای متقیان بر همگان سلیت باد


موضوعات مرتبط: احادیث، امام علی (ع)، ،
[ یک شنبه 6 مرداد 1392 ] [ 6:33 ] [ یاران ذوالبر ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
آرشيو مطالب
خرداد 1394
ارديبهشت 1394 فروردين 1394 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 3313
بازدید کل : 52719
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 317
تعداد آنلاین : 1

Alternative content